loading...

آئین مستان

  همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره‌ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا اینه‌ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2238 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1759 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1296 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 698 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 636 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 611 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3496 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6715 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2846 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3833 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3243 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3571 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4143 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3680 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7268 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4954 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5897 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4374 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5541 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4183 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1779 زمان : نظرات (0)

 

همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره‌ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا اینه‌ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی‌اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه‌ی طلعت طاهاست، بگو دسته‌گل فاطمه‌ی ام‌ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه‌ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره‌ی گل روی رسول دو سرا را.

خانه‌ی یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم، نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل‌آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره‌خورده دل نور دل فاطمه بر طره‌ی مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی‌هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخه‌ی صور و نگهش اینه‌ی نور و قدش نخله‌ی طور و به دَمَش معجز عیسی، به لبش منطق موسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گل‌بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.

نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعله‌ی افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش ایه‌ی ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینه‌ی پاکش هدف تیر شود، طعمه‌ی شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشته‌ی راهت، تو رسول‌اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی علی‌اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.

چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیش‌تر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حسب من، حسب تو، نسب من نسب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یک‌باره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب‌وبلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عز و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می‌دهم امروز که فردا به صف کرب‌وبلا یار حسینم، عجبا می‌نگرم در بغل مادر خود معرکه‌ی کرب‌وبلا را.

ای نبی‌روی و علی‌صولت و زهراصفت و فاطمه‌رفتار و حسن‌خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین‌بدن آل‌عبایی، گل پرپر شده‌ی گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همه باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیده‌ی خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 348
  • آی پی امروز : 457
  • آی پی دیروز : 609
  • بازدید امروز : 2,169
  • باردید دیروز : 3,152
  • گوگل امروز : 102
  • گوگل دیروز : 272
  • بازدید هفته : 9,697
  • بازدید ماه : 39,020
  • بازدید سال : 1,354,053
  • بازدید کلی : 19,859,881