loading...

آئین مستان

متن روضه شب عاشورا امام حسین,متن روضه شب عاشورا,متن روضه امام حسین,شب عاشورا,روضه شب عاشورا امام حسین,روضه شب عاشورا,روضه امام حسین, متن روضه همراه با سبک,متن روضه شب دهم محرم,متن روضه روز عاشورا,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2382 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 2101 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1435 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 784 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 703 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 695 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3574 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6806 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2938 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 4103 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3314 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3697 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4234 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3773 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7397 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 5026 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5988 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4436 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5621 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4270 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 610 زمان : نظرات (0)

 

کمی آرام برو کم شود این خون جگری

برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری

من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم

چقدر زود شد ایام وصالت سپری

با تنِ پر پر اکبر چه وداعی کردی

بی عصا مانده ای و دست به رویِ کمری

تک تکِ اهل حرم دست به دامان تواند

سر پیری چقدر ناز تو باید بخری

مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش

که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری

نا امیدم که تو را باز ببینم اما

روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری

ساربان مینگرد بد به دلم افتاده

می روی کاش که انگشتر خود را نبری

چادر خاکی من را نتکان گریه نکن

که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری

*اجازه بدید زبان حال بگم : داداش نکنه منو فردا تنها بزاری .. فردا با یه مشت اراذل و اوباش باید همسفر بشم .. داداش شنیدم شامی ها نقشه کشیدند منو میخوان ببرن مجلس نامحرما حسین ..*

ته گودال پیکرش افتاد

پیشِ چشمانِ خواهرش افتاد

نیزه ای رفت سمتِ پهلویش

ناگهان یادِ مادرش افتاد ..

مادرش آمده گودال مچرخان بدنش

استخوان هایِ گلویش ز قفا ریخت بهم

جز نوکری به درگه میخانه ی شما

کاری بلد نبودم و یادم نداده اند

میخواستم که سر به سر کویتان دهم

دیدم سرا بدان سر خود هدیه داده اند

ای تشنه لب ، حسینِ من ...

جان زینب ، حسینِ من ...

داغ یعنی که شیرخوارت را

جای گهواره بین گور کنی

بند قنداقه اش به دستانت

از کنار رباب عبور کنی

هیچ داغی شبیه داغت نیست

همه بر غربت تو خندیدند

هیچ دردی فراتر از این نیست

که به تل خواهر تو را دیدند

تشنه بودی و جای آب اما

نیزه ای در گلو فرو کردند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 772 زمان : نظرات (0)

 

نمیشه باورم که وقت رفتنه

تموم این سفر بارش رو شونۀ منه

امشب دسته جمعی باید روضه بخونیم .. باورت میشه دهه‌ی محرم تموم شد؟ باورت میشه فردا سر اربابِ ما مثل این ساعت تو تنور خولیِ ؟! حالا بمیریم هم کمه ..

نمیشه باورم که وقت رفتنه

تموم این سفر بارش رو شونه‌ی منه

کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟

حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری

باید جوابتُ ، با نفسم بدم

بدون من نرو ، تورو به کی قسم بدم؟!

قرارمون چیشد! که بی قرار هم باشیم

حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم

کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟

حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری

من رویِ خاکُ تو ، سوار مرکبی

من توی قلبِ تو ، اما تو چشم زینبی

آهسته تر برو ، بذار منم باهات بیام

حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام

کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟

حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری

یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی

شب حرف زدن نیست فقط شب زمزمه است شب زبان حال و ناله است

یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی

کاشکی پشتِ خیمه شیرخوار نداشتی

من بمیرم که علمدار نداشتی

یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی

جز حرم غصه ای انگار نداشتی

من بمیرم که علمدار نداشتی

کار از کار گذشت ؛

مرکب از تنِ تو هربار گذشت ..

یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی

حتی با زخم تنت کار نداشتی

پیرُهن نداشتی دستار نداشتی

یار نداشتی ولی این غصه رواین بار نداشتی

یارِ بین در و دیوار نداشتی

تیر و نیزه بودُ مسمار نداشتی

کار از کار گذشت

قصه بین در و دیوار گذشت

روضه با داغیِ مسمار گذشت ..

فردا وقتی تیر و تو قلبش زدن ، هر کاری کرد تیرُ از رو به رو در بیاره نشد .. اربابِ ما رو اسب خم شد .. تیر و از کمر در آورد .. از سینه مثل ناودون خون میریخت .. دو دستی خون هارو به محاسنش میمالید .. چی زیر لب میگفت ، میگفت منو امروز نکشتن .. من کشتۀ روز دوشنبه ام .. (کدوم دوشنبه؟) منو اون روزی کشتن ، که مادرم باردار رفت پشت در .. یکی نگفت این دختر رسول خدا هست ..

سر نداشتی تشنه بودیُ برادر نداشتی

جایِ سالمی تو پیکر نداشتی

من بمیرم که تو مادر نداشتی

سر نداشتی بینِ لشکر بودی لشکر نداشتی

بال و پر زدی ولی پر نداشتی

کاشکی تو خرابه دختر نداشتی

دیگه از فردا روضه ها تمومه از فردا این روضه ها شروع میشه خودتونُ آماده کنید ..

کار از کار گذشت

زینب از میون انظار گذشت

از سر کوچه و بازار گذشت

چی برات روضه بخونم شب عاشورا ..از وداع بگم؟! امشب از اون شباست که به هر چشمی اشک نمیدن شاید شبای دیگه اشک داشته باشی اما شب عاشورا شب سنگینیِ اگه اشکم نداری یه آه بکش .. دستتُ بذار روسرت به یاد اون ساعتی که زینب دستشُ رو سرش گذاشت ..

با خواهر وداع کرد ،‌با پسر وداع کرد ،‌با زن ها وداع کرد ، با شهدا وداع کرد با اصحاب وداع کرد حالا میخواد بره میدان؛ یک مرتبه دید ذوالجناح حرکت نمیکنه .. آخرین باری که ذوالجناح حرکت نکرده بود برا هفت هشت روز قبل بود روز دوم وقتی قافله رسید کربلا دید ذوالجناح حرکت نمیکنه ، وقتی سوال کرد اسبُ عوض کرد فهمید اینجا همون کربلا ست .. باید همینجا بمونیم ..

فردا هم ذوالجناح حرکت نکرد .. یک نگاه کرد دید با همه خداحافظی کرده الا دختر .. بیا پایین بابا .. کارت دارم بابا .. بی خداحافظی میخوای بری .. یه عمو بی خداحافظی رفت ما بیچاره شدیم تو دیگه بی خداحافظی نرو بیا پایین .. اومد پایین از اسب نشست رو زمین دخترُ بغل کرد آروم در گوشش گفت بابا یه دست رو سرم میکشی ..! بابا یه بار منو میبوسی ..! آروم دست کشید روی سر سکینه .. انگشتر بابا رو حس کرد این بمونه تو ذهنت کار دارم.

اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد

بزرگی کن ببوس این دخترِ کوچکتر خود را

به دنبال مسافر آب میریزند معذورم

کنون ریزم به پایت آبِ چشمان خود را

بابا از اسب آوردمت پایین یه سوال دارم این دختر چقدر سوال داره الله اکبر یه سوال از بابا پرسید صدای گریه‌ی بابا بلند شد صدا زد بابا من بدرقه زیاد دیدم، خداحافظی زیاد دیدم، معمولا تو بدرقه و وداع پیشانی رو میبوسن ، صورتُ میبوسن ، شونه هارو میبوسن .. بابا من یه صحنه دیدم :

زِ دورادور میدیدم گلویت عمه میبوسد

مگر آماده کردی بهر خنجر حنجرت را

بغلش کرد ، لاتحرقی قلبی بدمعک حسرت .. دخترم اینجوری با قلب بابات بازی نکن بغلش کرد آرومش کرد نوازشش کرد .. این دختر سه تا سوال دیگه هم پرسیده روضه‌ی من همین سه تا سواله ...

یه سوالش این بود بابا چرا عمه زیر گلوتُ بوسید ؟! یه سوالم از بابا پرسیده صدا زد بابا این عمی العباس؟!.. بابا عموم کجاس؟!.. دیگه روضه معلومه جوابش معلومه من میگذرم .. یه سوال دیگه از ذوالجناح پرسید فردا ، سوال از ذوالجناحش کِی بود؟" وقتی اسب بی صاحب اومد جلو درِ خیمه ، اومد سر اسبُ بغل کرد یه سوال کرد، ذوالجناح بابام که میرفت لباش ترک ترک داشت .. بابام که میرفت تشنه بود .. جگرش آتش گرفته بود .. یه سوال دارم کسی بابامُ سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه ؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید!

اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد ، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل کرده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه ؟!.. عمش بدون درنگ ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن ... حسین ...

دختری که بهانه بگیره ، دختری که بابا از دست بده ، دختری که داغ ببینه ، چجوری آرومش میکنن ؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا ، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت .. اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه ، دیگه فارسیشُ نگم :

«إجتمعت عدة من العراب فجروها عن جسد ابیها» .. حسین ...

دستتُ بیار بالا ، شب احیاست ، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یا حسین ....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 944 زمان : نظرات (0)

منت خدای را به غمت مبتلا شدم

صد شکر عاشقِ نجفُ و کربلا شدم

اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان

عجب گرفتارم کردی آقا .. از هرچه بگذریم سخنِ دوست خوش ترست .. نزدیکِ یک ماهِ از پایانِ ماهِ صفر میگذره دل ها بهونه میگیره برا حسین زار بزنه .. گرچه این روزها داره مریض داری میکنه .. دورِ بسترِ مادرش داره میگرده ..

حسین جانم .. حسین جانم ...

حسین جانم .. جانم .. جانم ..

اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان

وز قید و بندِ غیرِ تو یکجا رها شدم

چی بگم از آقایی و بزرگواری و کرامتت .. فرمود زینب جان برو اون پیراهن کهنه رو بیار .. پیرهنُ پوشید راوی میگه دیدم آقا چند پیرهن قیمتی و با ارزشُ رو این پیرهن پوشید رو این پیرهنا زره پوشید زینب سوال کرد حسین جان ، تو این هوایِ گرمُ و آفتابِ سوزان چرا چند تا پیرهن رویِ هم پوشیدی؟!.. فرمود زینب جان اونی که برا غارت میاد تو گودال به یه امیدی میاد .. نمیخوام دست خالی بره بیرون .. این لباس هایِ قیمتی رو پوشیدم که ببرن ..

عزیز برادر این پیرهن کهنه رو چرا پوشیدی؟! فرمود زینب جان ، لباس هامو میبرن .. خواستم بدنم برهنه نمونه .. اُف بر این مردم .. یه وقت زینب واردِ گودال بشه ببینه بدنِ برهنه ی حسین ..

لباسِ کهنه چه حاجت که زیرِ سم ستور

تنی نمانده که پوشند کهنه یا کفنت

قباله ای که دلِ مادرم از آن خون شد

تو را شهید با همان قباله کرده است عدو

روزِ عاشورا جمعه بود .. ولی زینب تا بدنُ دید گفت سلام بر کشته ای که روز دوشنبه کشتنش .. یعنی حسین جان همون روزی که لگد به در زدن .. همون روزی که پهلویِ مادرمُ شکستن .. همون روزی که صورتِ مادرنُ نیلی کردن .. همون روز تو رو کشتن ، حسنُ کشتن ، علی رو کشتن ..

اللّهُمّ العَن اَوَّل ظالِم ظَلَمَ حَق مُحَمَّد و آل محمد و آخِرَ تابع لَه علی ذلک اَللهم العَنِ العِصابَه الَّتی جاهَدَتِ الحُسَین و شایعَت و بایعَت و تابعَت عَلی قَتلِه اللّهُمّ العَنهُم جَمیعاً .. 

گلی گم کرده ام میجویم او را

به هر گل میرسم میبوسم او را

گل من یک نشانی در بدن داشت

یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت

آن تشنه شهید را تماشا میکرد

از اشک دو دیده را چو دریا میکرد

میگفت که از این همه تیر و پیکان

ای کاش یکی به قلبِ من جا میکرد

اگر کشتن چرا آبت ندادن

چرا زان دُّرِ نایابت ندادن

اگر کشتن چرا خاکت نکردن

کفن بر جسمِ صد چاکت نکردن

دعا کن خواهرت زینب بمیرد

نباشه بعدِ تو ماتم بگیرد

اگر کشتن چرا آماده هستن

به پایِ اسب نعلِ تازه بستن

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 474 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوُم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ..

آی نوکرا ، گریه کنید میخوان حسین رو بکشن ...

رفتنِ تو می زند آذر به خیلی چیزها

زل زده از رویِ تل خواهر به خیلی چیزها

گفتی ابنُ الحیدرم آخر نمی دانی مگر

می شود حبّ علی منجر به خیلی چیزها

دیده جایِ خالی ات را آن سوار و دوخته

چشم بر گهواره بر معجر به خیلی چیزها

روی پیشانی زِجایِ مهر خون جاری شده

سنگ دارد می زند لشگر به خیلی چیزها

تیرِ را جایِ جلو از پشت در می آوری

*دامنِ عربی بالا زد .. خونِ پیشانی پاک کنه .. آی حرمله دستت قلم بشه .. با تیر به سینۀ ابی عبدالله .. هر کاری کرد تیرُ از جلو در بیاره ..*

تیرِ را جایِ جلو از پشت در می آوری

گیر کرده ظاهراً از پَر به خیلی چیزها

آنطر ف از دور دیدم سارقی را در کمین

چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها

*خود حضرت شهادت داده روزِ عرفه ، همه حرفا رو زده .. بزار خودش روضه بخوانه ، یا صاحب الزمان .. گفت :

اَنَا اَشْهَدُ یا اِلهی بِحَقیقَةِ ایمانی، وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینی،وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدی، وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیری، وَعَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری، وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی، وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینی، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعی، وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ، وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی، وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمی وَفَکّی،وَمَنابِتِ اَضْراسی، وَمَساغِ مَطْعَمی وَمَشْرَبی،وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسی،وَبُلُوعِ فارِغِ حَبآئِلِ عُنُقی،وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْری،وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینی،وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبی، وَأَفْلاذِ حَواشی کَبِدی،وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعی وَحِقاقُ مَفاصِلی،وَقَبضُ عَوامِلی، وَاَطرافُِ اَنامِلی، وَلَحْمی وَدَمی،وَشَعْری وَبَشَری، وَعَصَبی وَقَصَبی ، وَعِظامی وَمُخّی وَعُرُوقی ، وَجَمیعُِ جَوارِحی ...

گفت داداش همۀ اینا میدونن ، ما خانواده چه قدر غیرتی هستیم .. همه از غیرتِ بابام علی خبر دارن که هر وقت میخواستیم بریم سرِ قبرِ پیغمبر ، چند نفر منو احاطه میکردن .. کسی قد و قامتِ زینبُ نبینه .. یا صاحب الزمان .. اینو هم میدونن حسین چقدر غیرتیِ .. اختلاف شد بینشون یه عده گفتن حسین تموم کرده .. یه عده گفتن نه هنوز جان داره .. گفتن اگه میخواید ببینید زنده ست یا نه ، به خیمه ها حمله کنید .. اگر زنده باشه عکس العمل نشون میده .. تا سمتِ خیمه ها حمله کردن .. رویِ نیزه شکسته بلند شد .. گفت نانجیبا بیاید سراغِ من .. با زینب چه کار دارید .. با سه ساله چه کار دارید ... مگه دین ندارید ..

بالاخره اونی که نباید میشد شد .. ادامۀ روضه و یه جمله عرض کنم .. یا صاحب الزمان .. تا صدایِ ذوالجناح از پشتِ خیمه اومد ..

همه از خیمه ها بیرون دویدن

ولی سالارِ زینب را ندیدن ..

دیدن زین واژگون .. یال غرقِ خون .. بدن پر تیر .. راوی میگه دیدم ذوالجناح جلو داره حرکت میکنه .. این زن و بچه دنبالِ ذوالجناح هی فریاد میزنن حسین ...

آنطر ف از دور دیدم سارقی را در کمین

چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2824 زمان : نظرات (0)

تفسیر عشق درس الفبای کربلاست

لب تشنه خضر در پیِ صحرای کربلاست

 باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است

نیل و فرات تشنۀ موسایِ کربلاست

 عیسی به عرش رفت، ولی روضه خواند و گفت:

عریان به روی خاکِ مسیحایِ کربلاست

 باید علی شود، زکریّای کربلا

وقتی که روی نِی، سر یحیایِ کربلاست

 بعد از گذشت این همه سال از شهادتش

خلقت هنوز ماتِ مُعمّایِ کربلاست

 ای باخبر ز سرّ معما شما بگو

ای روضه‌خوانِ ناحیه، آقا شما بگو

ما هر چی بلد بودیم تو این چند شب گفتیم. هر کی به اندازه ارتباطش با امام حسین از حالا به بعد می تونه گریه کنه....

آهی بکش به باد بده دودمان ما

شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما

 صمصامِ انتقام، خدا صبرمان دهد

یک شب اگر شما بشوی روضه‌خوانِ ما

 تاریخ را ورق بزن از کربلا بگو

برگرد، چارده سده پیش از زمان ما

 این خون نوشته‌ای که تو خواندیش ناحیه

این بی‌کسی که باد فدایش کِسانِ ما

 این روضه‌های باز، که با السّلام‌هاش

لکنت گرفته است، سراپا زبان ما

 شأن نزول کیست که خون گریه می‌کنی؟

ای کاش دشنه بگذرد از استخوان ما

 ارباب مقتل، عازم آن سوی نیزه‌هاست

ای وای بر دلم، سندش روی نیزه‌هاست

 آقا نوشته‌اند که جدت کفن نداشت

گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت؟

 از پای‌کوب اسب سواران شنیده‌ام

بُردند روی نیزه سری را که تن نداشت

 پیچیده بود در خودش از آتشِ عطش

داغی که داشت در جگر خودِ حسن نداشت

 انگشتری که با خودش آورده بود کو؟

ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت

همه دستارو بیارید بالا. حسین... صدات قطع نشه. حسین... حسین... حسین... قربون اسمت که دل رو زیر و رو می کنه. ان شاءالله هیچ وقت خواهری رو کنار بدن برادر نبینی. هی میگفت داداشم! کی لباست رو غارت کرده؟ داداش! کی موهات رو نامرتب کرده؟ داداش! دلم خوش بود یه انگشتری داری، داداش! کی انگشتت رو بریده؟ کاش شماها امشب بودین کربلا کمک زینب می کردید همچین که گریه می کرد دید یه دستی اومد رو شونه اش برگشت دید سکینه است. هی میگه: عمه این بدن کیه؟ عمه! بلند شو بریم بابام رو پیدا کنیم. چرا اینجا نشستی؟ این بدن کیه براش اینجور گریه میکنی؟ صدا زد: سکینه جان! بشین عمه. این بدن، بدن بابات حسینِ. حسین....

 امشب همه ی مَردم با یه دنیا گرفتاری اومدن تو روضه، میگن ما کسی رو جز حسین نداریم، بریم حرف مون رو به آقامون بگیم. اما تا میان روضه، حرف مصیبتش میشه همه غصه ها یادشون میره. همه امشب اومدن بگن: امان از دلِ زینب... امشب اگه من بخوام روضه بخونم همین اوج روضه است. خدا انشاءالله هیچ کسی رو از بالا پایین نیاره. از مدینه وقتی بیرون زد، هر جا منزل می کردن جوانای هاشمی دور عمه رو می گرفتند. یه دستش رو علی اکبر می گرفت یه دستش رو قاسم می گرفت. عباس رکاب می گرفت تا زینب پایین بیاد. درگوشی بهت بگم: خبر داری نامحرما دور زینب رو مثل امشب گرفتند؟ یاالله. خیلی خسته شد زینب. دونه دونه بچه هارو جمع آوری کرد. از اینجا روضه بخونم...

بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود

دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود

یک خیمه نیم سوخته، شد جای صد یتیم

چیزی که ره نداشت درآن خیمه، چاره بود

در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت

چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود

در پشت ابر، چهره ی هر ماهپاره بود

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد

از مشت ها بپرس که با گوشواره بود

می خوای روضه بشنوی شام غریبان؟... میگه بچه ها می دویدن تو این بیابونا. دیدم یه دختری دامنش آتش گرفته. با عجله دویدم. آتش دامنشو خاموش کردم. داره می ترسه و می لرزه. گفتم: دخترجان! ناراحت نباش من نیومدم آزارت بدم، میخوام آتش دامنت رو خاموش کنم. همچین که آتش دامنش رو خاموش کردم یه نگاه کرد گفت: آقا میشه یه مقدار به من آب بدید؟ شام غریبانه ، اگه مردا داد نمی زنن بگم زنا برا رقیه داد بزنن میگه سپرم رو آب کردم، آب رو گرفت دستش، می لرزه اما آب نمی خوره... گفت: آقا! میشه به من بگی قتلگاه کدوم طرفِ؟ گفتم: دختر آبت رو بخور... قتلگاه رو برای چی میخوای؟ گفت: آخه بابام هنوز تشنه است،هنوز آب نخورده...

یه روز یه باغبون بود

که خیلی مهربون بود

یه باغی داشت که عشقِ

زمین و آسمون بود

یه روز یه عده گلچین

گلخونه شو سوزوندن

میون اون همه گل

سه چهار تا غنچه موندن

تو غنچه های لاله

یه غنچه بود سه ساله

همیشه غرق شبنم

همیشه غرقِ ناله

یه عده می رسیدن

دنبالش می دویدن

الهی بمیرم اون رو

رو خارا می کشیدن

یه شب تویِ خرابه

خواب بود و خوابِ گل دید

صدای ناله ی اون

به آسمونا رسید

یه وقت تو گریه هاش دید

دَرِ خرابه وا شد

میدونی چی شد؟..

سَرِ گل رو آوردن

خرابه کربلا شد

سرو گذاشت رو زانوش

زبون به شکوه وا کرد

عزیز من گل من

کی سرتو جدا کرد

حسین.... خدا ان شاءالله؛ هیچ خانواده ای رو آواره بیابونا نکنه. امشب تک و تنهاست زینب. سکینه رو سوار کرد. زین العابدین رو سوار کرد. رباب رو سوار کرد. عمه قربونتون بِره. منم بی برادر شدم. عزیزایِ منم کشتن. دورتون بگرده عمه. دونه دونه رو همه رو سوار کرد. دونه دونه شونو محبت کرد. اما همچین که همه رو سوار کرد یه نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه. همچین که دور و برش رو نگاه کرد دید نه خبری از عباس هست.نه از بنی هاشم ها خیری هست، صدا زد: علی اکبر! کجایی ببینی عمه جانت تنهاست،میخوام سوار بر محمل بشم...همه رو سوار کرد... عاقبت شتر جلوش زانو زد.

میان این همه دشمن چو بی كسم دیدند

یه سوال کنم ازت؟ اگه یه وقت خواهرت، مادرت گریه کنه یه نفر لبخند بزنه چکار می کنی؟

میان این همه دشمن چو بی کسم دیدند

به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند

از سر نی حرف می زنه، نگاهِ تو با دل من

تو به این نیزه دار بگو، دور نشه از محمل من

من فدات شم هلالِ من

یه نگاه کن به حالِ من

دلِ زینب، تو موهات خونه کرده....

آخه زُلفِ تو رو، فاطمه شونه کرده....

از ابتدایِ نفس تا انتها... فریاد بزن: یا حسین... در و دیوار فردای قیامت گواهی میده، زن ، مرد، پیر ، جوون . تموم شد، شام غریبانه...حسین....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1466 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْاَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

ای غبارِ حرمت تاجِ سر نوکرها

نوکری ات شده تنها هنرِ نوکرها

در قیامت تو به فکرِ من و امثال منی

میشوی سنگِ صبور و سپر نوکرها

عده ای را طلبیدی به زیارت اما

نشده قسمتشان بیشترِ نوکرها

کشته ی اشک چه داریم برایت بدهیم

ای به قربانِ تنت چشم ترِ نوکرها

کاش مانند شهیدان خودت آخرِ عمر

بگذاری سر زانوت سر نوکرها

اربعین پای پیاده به حرم می آییم

میشود پخش در عالم خبر نوکرها

امشب نگاه کن به دو چشمم زیادتر

چون پرسه میزند به دلم غم زیادتر

امشب نگاه کن‌ به دو چشمم زیادتر

چون‌ پرسه میزند به دلم غم زیادتر

دستی بکش به رویِ سرم سایه ی سرم

زینب فدات گریه نکن در برابرم

پروانه ام ولی تو مرا شمع میکنی

از رویِ خاک خار چرا جمع میکنی؟

آن غلام میگه نیمه های شب از خیمه ها فاصله گرفت ابی عبدالله ولی هی میشینه بر میخیزه .. خم میشه بر میخیزه .. به مقدار که دنبالش اومد صدا زد تو کیستی ؟! گفت آقا من فلانی ام . برا چی دنبالِ من اومدی ؟! عرض کردم آقا نگران بودم یه وقت دشمن از پشت به شما حمله نکنه .. آقاجان چی کار میکنی منم کمک کنم . فرمود دارم دونه دونه خارهایِ اطرافِ خیمه ها رو جمع میکنم .. آی هلال فردا شب این بچه های من در به درِ این بیابونا میشن ..

پیچیده به کل بیابان

آوای مناجاتُ قرآن

سرِ سجاده ، شده آماده

امام شهیدان ..

کعبه رخِ حسین است امشب

ذکرِ حسین گرفته هر لب

دستِ حسین به دستِ زینب

واویلا .. واویلا ..

محزونُ دل آشفته خواهر

میگوید برادر برادر

به لب ها جان است

شبِ هجران است

شدم زار و مضطر

یاسمُ از غمت پژمردم

غصه ی تو فراوان خوردم

قبلِ تو کاش که من میمردم ..

واویلا .. واویلا ..

 

تعداد صفحات : 9

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 357
  • آی پی امروز : 392
  • آی پی دیروز : 234
  • بازدید امروز : 5,956
  • باردید دیروز : 1,539
  • گوگل امروز : 50
  • گوگل دیروز : 28
  • بازدید هفته : 7,495
  • بازدید ماه : 19,726
  • بازدید سال : 302,085
  • بازدید کلی : 20,544,066