ابی عبدالله فرمود: آی جوونا بیاد علی به خیمه ها ببرید، جوونا رسیدن، حالا یکی بیاد ارباب بلند کنه، جوونا روضه خون باشن همینطوری گریه کنید برای بدن پاره پاره اش....
دلم هوای حرم کرده خوب میدانم
برات کربلا را فقط رضا دارد
یا امام رضا کمکمون کن امشب ما بریم کربلا، اما امشب اگه بیام کربلا میرم حرم عباس، آخه شب علی اکبر، گفتن تو حرم حسین روضه ی علی اکبر نخون.....
بگو هنوز برایت کمی توان مانده
بگو هنوز برای حسین جان مانده
فقط برای نمازی کنار بابا باش
هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده
نسیم هم بدنت را به دست می گیرد
شبیه مشت پری که در آشیان مانده
شدی شبیه اناری که دانه دانه شده
کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده
حساب آنچه که مانده است از تو مشکل نیست
دوباره میشمرم چند استخوان مانده
قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر
هنوز نوبت گودال و ساربان مانده
قرار نیست فقط عمه ات بماند و من
ببینی اش که میان حرامیان مانده
کمی به روی سرم باشد و میان حرم
که چند دختر نوپا به کاروان مانده
عمه ات..
بدون تو بِدَود چند بار تا گودال
ببیندم که نگاهم به آسمان مانده
کمان حرمله تیری به سینه ام زده است
به چند جا اثر نیزه ی سنان مانده
نشسته شمر و عرق می چکد ز پیشانیش
برای ضربه ی آخر نفس زنان مانده
حسین.....
پاشو عزیزم ببین که دشمن
به گریه ما داره می خنده
پاشو عزیزم بریم به خیمه
زخم سرت رو عمه ببنده
خیز بابا تا از این صحرا رویم
اینک به سوی خیمه لیلا رویم
این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیرانداز نیست
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین دشمن ها ببر
حسین.....
شه روی نعش علی افتاده
همه گفتند حسین جان داده
چند بار صدا زد ولدی دیگه دیدن صداش نیومد، اونایی که جوون دارن خوب میفهمن من چی میگم، سر علی اکبرش و رو پاش گذاشت، شروع کرد نوازش کردن، خون از دهنش پاک کرد، سرش پایین آورد ببینه علی اکبر نفس میکشه یا نه، دید صدا نیومد بدن آروم آروم بغل کرد، چرا آروم؟ آخه بدن ارباً اربا شده، به سینه چسبانبد آروم نشد، اگه بالاتر بیاره بدن پاشیده میشه، خوابوند رو زمین بدن و دستاش گذاشت اینور اونور بدن، حالا همه دارن نگاه میکنن صورت به صورت علی اکبرش گذاشت....
ای حسین.....